اما خروج از منطقه امن، با توجه به منطق رشد (چه فردی و چه سازمانی)، ضرورتی است که در این مختصر به آن پرداخته شده و همزمان ملاحظاتی هم طرح میشود. در سازمانها، رها کردن منطقه امن، حرکت به سمت تغییر است؛ مفهومی که خود در لفافهای از ترسها و دشواریها پیچیده است هرچند برای رشد و تحول سازمانی ضروری است. از طرفی برای دنیای فردی انسان هم، ماندن در منطقه امن، ضامن حفظ بنیانهای اقتصادی، رفاهی و رشد نیست که میتواند رفتاری آلوده به ترس باشد یا انفعالی ناشی از فقدان مهارت! انسان و سازمان، همانند اجسام در قانون دوم نیوتن، تابع قانون لختی (اینرسی) بوده و در کشاکش سکون و حرکتند؛ در مفهومی عام، به دلیل تمایل برای حفظ ویژگیها، برای تغییر حال خود، نیاز به تلاش و صرف انرژی دارند و چه بسا به همین دلیل از تغییر صرف نظر میکنند اما زمانی موفق میشوند که در بهترین زمان اینرسی سکون را به حرکت و اینرسی حرکت را به سکون تبدیل کنند. سازمانها و مدیریت آنها، پیوسته در دوراهیهای انتخابهای دوگانه و چندگانه قرار میگیرند و عدم واکنش به موقع و موثر، هم فرصتها را میسوزاند و هم در نبود واکنش بهنگام، مشکلاتی را موجب میشود. در جدول ذیل آسیبهای ممکن در عدم رها کردن منطقه امن در دو بخش فردی و سازمانی، در کنار نمونههای شناخته شده دنیای کسب و کار آمده است؛ شاید بتوان چیزهایی را به آن اضافه یا از آن کم کرد؛ هدف ارائه سرنخهایی به خواننده است:
بیتردید، انسانها نیازمند توقفدر منطقه امن خود هستند؛ اما این موضوع در چارچوب استراحتهای ذهنی و روانی و بهرهگیری از فرصتهای منطقه امن (برای فرد و سازمان) قابل پیشبینی است. رشد با هر تعریفی، تغییر و توسعه ظرفیتهای انسانی در تطبیق با شرایط پیرامونی است که تعالی ابزاری و رفتاری در آن وجود دارد؛ با این تعریف سعی کردهام رشد را مفهومی بالنده در نظر بگیرم که برای فرد و سازمان، وابسته به تغییر و تبادل با متغیرها و عوامل جدید، نسبت به اجزای اصلی و فعلی سیستم است که میتوان آن را پویایی در نظر گرفت.
پویایی، هم پایداری تنظیمات سازمانی از قبیل نظامهای جبران خدمت، مدیریت و ساختار سازمانی را برای حفظ «نسبت ثبات و تغییر» و تحقق عملکرد سیستم تامین میکند و هم از ماندگی سازمان که میتواند تعبیر به تعلل در منطقه امن باشد جلوگیری میکند. اما توصیه به خروج از منطقه امن، توصیهای گنگ است و بدون شناخت، توانمندی و مهارت، میتواند انتخابی گرانقیمت شود.
منطق رشد، الزاماتی دارد که بدون آن «انگیزه» دردسرساز میشوند، برخی پیشنیازها در قالب توصیههای زیر قابل عرضه است:
1) واقعیت (Fact) هایی را گردآوری کنیم؛ این رویکرد افزون بر اشاره به قوانین، امور مسلم و امور حقیقی است و در اینجا تعبیر از چارچوبهای محکم و مسلمی است که برای پیمایشهای جدید و برای پرهیز از باورهای غلط و تهییج شده به آن نیاز داریم.
2) دادههایی را گردآوری کنیم. داده ها؛ اعداد و ارقام و پیشینههایی هستند که بتوانند مبنای پرسش و تحلیل درست قرار گیرند.
3) توسعه پرسشگری که میتواند بر اثر مداومت، نقاط کور را روشن کرده و تردیدها را حذف یا بدل به یقین کند.
4) مهارت تحلیل؛ که دادهها، واقعیتها و پاسخها را در کنار هم قرار داده و طرح مساله میکند.
5) حل مساله که مهمترین متغیر انسانی بوده و نهایت تمامی موضوعات فوقالذکر است و بدون این «توانایی» پیچیدگی امور بیشتر میشود.
به این مجموعه هر چیز میتوانید اضافه و کم کنید؛ بدون غامض کردن موضوع درک کنید که ترک کردن ساحل امن، در عین مزایا و منابع، واجد خطراتی نیز میتواند باشد و صرف شنیدهها و توصیهها، قابلیت اجرا ندارد.
عکس را از سایت ویرگول برداشتم؛ مربوط به یادداشت اقای بهروز نوروزی