تحلیل پیشرفته(Advanced analytics) سازمانهای متعهد را برای داشتن عملکرد برتر توانمند میکند؛ شرکتها در تمام صنایع، آنهایی که با تحلیل(analytics) اداره میشوند، تا سه برابر بیشتر در آن صنعت دارای عملکرد مطلوب مالی هستند.
صنایع با بالاترین بلوغ در تحلیل(analytics) شامل صنایع داروئی و تولیدات پزشکی، بیمه، انرژی، مواد و کشاورزی هستند. اما صنعت بانکی با سابقه طولانی در کاربرد دادهها، از موقعیتی پیشتاز {حرکت خود را} آغاز میکند. البته این مهم در مورد بانکها نسبی است؛ برخی هنوز از ظرفیت کامل تحلیل(analytics) با گنجاندن آن در فرهنگ، فرآیندهای تصمیمگیری و عملیات خود بهره نمیبرند. در مک کینزی، آنالیز عمیقی از بیست بانک اروپایی و منطقه منا(خاورمیانه و شمال آفریقا مجموعاً EMEA) در شش بعد انجام گرفت که نشان میدهد اقدامات اساسی برای استفاده از تحلیل آغاز شده است لیکن هنوز جا برای کار وجود دارد. این مطالعه پنج اصل که بانکها می توانند بازدهی خود را افزایش دهند، معرفی می کند:
- همسو نمودن اولویتهای چشمانداز استراتژیک و تحلیل(analytics): در نیمی از بانکهای موضوع تحقیق، تحلیل(analytics) تم راهبردی دارد اما عموماً تلاش دارند تا راهبرد تحلیل سطح بالا را به انتخابی هدف گذاری شده از مسیر اجرای کم دامنه(use cases) درآورده آن را هارمونیک پیش ببرند. این بانکها استفاده از تکنیکهای تحلیل را در چند حوزه شامل ریسک، نوآوری و فنآوری، آغاز کردهاند؛ اما نگاه بالا به پایین اجرا، ظرفیت بالقوه آن در فعالیتهای راهبردی را محدود میکند.
- وارد کردن فعالیت تحلیل در نظام تصمیمگیری و جریان کار: مدیران ارشد در این تحقیق، به اهمیت تحلیل فاقفند اما اغلب از چگونگی توسعه آن، از چند پیش برنده به مجموعهای از پیش برندههای دارای مقیاس، ناآگاهند. برخی بانکها نیز درگیر چالش نیروی فنی و قابلیت های مهندسی هستند. سایر {بانک هایی این منطقه نیز} هم فاقد برنامه تغییرفرهنگی برای پذیرش تصمیمگیری مبتنی بر داده و تکرارهای سریع و چابک هستند.
- توسعه ملزومات و تیم هایی تحلیل برای مقیاس پذیر شدن: برخی بانکها، ابتکارات و فعالیتهایی را در تحلیل پیشرفته آغاز کردهاند اما معدودی از آنها، این کار را به عملیاتی کارآمد و گسترده رساندهاند. موارد موفقتر، این اقدام را از طریق “مراکز تحلیل عالی خود” برای گسترش مقیاس تحلیل و تسریع اثرگذاری، گسترش میدهند. اضافه شدن تحلیل(analytics)، فرصتهای متحول کننده را نمایان کرده و ارتباط با تأمین کنندگان(بازیگران) طرفسوم را برای فراهمشدن امکان توسعه قابلیتها، دانش و داراییهای خارجی فعال میکند.
- سرمایهگذاری بر روی نقشهای حیاتی تحلیل(analytics): بانکها در حال توسعه تیمهای تحلیلگر خود برای تأمین نیازهای فنی از قبیل مهندس داده، متخصص داده، کارشناس مصورسازی و مهندسان یادگیری ماشین هستند. اما همزمان، در ایجاد قابلیتهای لازم برای درک متقابل میان نقشها با چالش مواجه هستند؛ در این میان مترجمان در نقش میانجی بین کارکنان واحدهای اصلی کسب و کار و متخصصین تجزیه و تحلیل ایفاء نقش میکنند که معمولاً این عده از سمت بدنه کسب و کار گزینش شدهاند. آنها به متخصصین علوم داده برای درک مشکلات و اولویتها کمک میکنند. از طرفی ایجاد اطمینان از انتقال بینشهای تحلیلگران به سایر واحدها، ذیل نقش آنها تعریف میشود که با این حساب، آنها باید به زبان هر دو سو، مسلط باشند.
- انقلاب کاربری: بانکها منابع عظیمی از داده هستند که در بسیاری از حوزهها کاربرد دارد. اما شیوههای استفاده از این دادهها محدود بوده و عموماً درگیر رعایت الزامات و ضوابط امنیت، حریم خصوصی و تطبیق است؛ هر چند همین الزامات و چارچوبها، از جهت شفافسازی مالکیت و نگهداری بخش با کیفیت آن برای استفاده در تحلیل ها، نتیجه قابل توجهی ندارد.
ظریب تحلیل مک کینزی/ McKinsey’s Analytics Quotient |
ضریبتحلیل مککینزی(McKinsey’s Analytics Quotient) ارزیابی جامعی از بلوغ تحلیل(analytics) بنگاه در کنار وجوه هدایتگر مالی ارائه میدهد. این ضریب بعد از مصاحبه با هزار نفر از مدیران ارشد تحلیل پیشرفته شرکتها و تلفیق آن با تجارب مک کینزی در حوزههای عملکردی سازمانها، استعدادها و فرهنگ و علوم لبهیداده پیشرفته، استخراج شدهاست. این ضریب از نقش شش بعد که قابلیت تحلیل پیشرفته را تبیین میکند شکل گرفتهاست که شامل استراتژی تجزیه و تحلیل، داده و فنآوری، مدلها و ابزار، تضمین ارزش، سازمان و استعداد و فرهنگ میشود. این ضریب برای تشخیص نقاط قوت و شکافها در مطابقت با بهروشهای(best practice ) طراحی شدهاست که نمره یکتایی برای محک زدن عملکرد در مقابل همتایان ارائه میکند. معیارهای حیاتی که پس از پاسخ به 40 پرسش به شکل توصیفی ایجاد میشود به بانک برای داشتن “نقشه راه“ بهبود عملکرد در هر بعد ایجاد میکند. بینشهای حاصل هسته اصلی برنامه تحول شامل اطلاع رسانی اولویتها، فرصتهای رشد و ردیابی پیشرفت را فراهم میکند. |
بانکهای مورد توجه در این پژوهش طیفی از رویکردها را برای قراردادن تحلیل(analytics)درون DNA سازمان و موفقیت در آن نشان میدهند. این مقاله به جزئیات یافتهها از نمونه بانکهای انتخاب شده درمنطقه EMEA پرداخته و جزئیات بیشتری از پنج اقدام بایسته که بانکها را قادر به دستیابی کامل به ظرفیت تحلیل کرده است، معرفی میکند.
همراستا کردن اولیت های تحلیل و چشم انداز استراتژیک
تحلیل پیشرفته به ویژه در چند سال اخیر، مسیر تکامل را طی کردهاست. اکثر بانکها میتوانند ادعا کنند راهبردی در این حوزه دارند یا اقداماتی را به شکل کم دامنه(use cases)در حال اجرا دارند. با این وجود در بسیاری موارد بین یوزکیسهای تعریف شده توسط واحدهای کسب و کار، اهداف کمی سطح بالای سازمان و تمایل به استفاده از تحلیل پیشرفته در سه سال آینده برای تحقق اهداف، گسست وجود دارد.
از میان بانکهای مورد مطالعه، 30درصد “تلاش” و “اهداف کسب و کار” را منطبق نمودهاند. البته مجموعههایی که حائز امتیاز بالا در بلوغ تحلیل شدهاند در 60درصد این همسوسازی موفقیت داشتهاند.
گام های بعدی:
بانکها در بیشتر موارد یوزکیسهای خود از تحلیل را متمرکز بر مدیریت فروش(همانند خرید محصول بعدی، بازاریاب دیجیتال و تحلیل معاملات)، مدیریت ریسک مالی و ریسکهای غیرمالی(همانند ریسک امنیت سایبری و کلاهبرداری) کردهاند. این انتخابها، اولین گزینههای منطقی هستند اما آنها برای تحقق چشمانداز تحلیل پیشرفته(Advanced analytics) در کل سازمان نیازمند نقشه راه هستند.
قبل از آغاز هرگونه سعی و تلاش کم دامنه، بانکها باید حوزههایی که در تحلیل موجب ارتقاء ارزش پیشنهادی در خط استراتژی کسب و کار میشود را شناسائی کنند. با گذشت زمان، آنها میتوانند برنامههای خود را به سایر بخشهای عملکردی گسترش دهند و مقاصد بلند پروازانه خود را در سالهای آینده تعیینکنند.
در تمام صنایع، رهبران تحلیل نهتنها در واحدهای کسب و کار اصلی، بلکه در تمام بخشهای عملیاتی، تحلیل را تعبیه مینمایند. این مهم برای بانکها هم صادق است؛ {در این مطالعه} بیش از نیمی از آنها، یوز کیسها را در سه یا چند حوزه عملکردی تعریف کردهاند.
جاسازی تحلیل، درون نظام تصمیم گیری و جریان کارها:
بانکها با چالش جدی برای تبدیل چشم انداز تحلیل به نتایج تجاری و انتشار ارزش کامل آن مواجه هستند که ما در این مقاله به آن “توجه به آخرین نقطه عطف” میگوئیم. همچنین در کنار چالشهای فنی و مهندسی، بهرگیری از تحلیل پیشرفته نیازمند تطبیق کسب و کار و مدیریت تغییراست. براساس حساب و کتاب بانکهای مورد بررسی، تنها 7درصد از آن به یکپارچگی بین یوزکیسها دست یافتهاند.
علاوه براین، بسیاری از رهبران صنعت بانکی هنوز ذهنیت دادهمحوری را در تصمیم گیریهای خود ندارند{به این دلیل که} تنها 15 درصد پاسخ دهندگان {در این تحقیق} معتقدند رهبران بانک آنها به شکل جدی بر مبنای تحلیل تصمیمگیری میکنند و فقط 20درصد از بانکها معتقدند که رهبرانشان با بینشهای منبعث از تحلیل در برابر باورهای قبلی خود، متقاعد شده و تصمیم گرفتهاند. در بسیاری موارد این فهم به شکل شفاف از سوی مدیریت ارشد به خط مقدم منتقل نمیشود. بدون وجود این تغییر نگاهها، تیم کسب وکار در فهم از قدرت تحلیل شکست میخورند و مدیران روابط سازمانی(relationship managers)، تیمهای بازاریابی و پذیرهنویسان اعتباری(credit underwriters) انگیرهای برای تغییرات ضروری در ذهنیت خود ندارند. بر همین اساس درحالی که تیمی از تیمهای مدیریت حاضر در پژوهش مدعی فروش خدمت برمبنای قابلیت تحلیل هستند فقط 25درصد از آنها چگونگی ارتباط بین تغییر و توسعه از طریق تحلیل را موثر روایت میکنند و تنها 20درصد موفق به گسترش سرمایهگذاری موفق و مقیاس پذیر در تحلیل میشوند.
حتی سازمانهای “آگاه به داده” هم در کسب نگاهی جامع و مشارکت گسترده مدیریت میانی و ایجاد خط مقدم “قابل”برای گسترش توان تحلیل در سراسر سازمان ناتوان هستند.
گام های بعدی:
تقریباً در دوسوم بانکهایی که تحلیل را کاربردی کردهاند، حامیان مدیران ارشد، برنامهها و گزارش پیشرفت آن ها را اطلاعرسانی میکنند. این ارتباطات باید چگونگی اثر بخشی و مکمل شدن تحلیل، در میان روشهای تثبیت شده فعلی را تبیین کنند.
بعد از تعریف یوزکیسها مرتبط با استراتژی، صاحبان تمام کسب و کارها را شناسایی کنید تا از حالت محدود (پایلوت) به مقیاس تغییر داده و مسئولیتها و انگیزهها را جهت اخذ بیشینه اثربخشی برقرار کنید.
در مراحل اولیه، بانکها باید چشماندازهای قابل ارائه و تصمیمات لازم را در نظر بگیرند. متخصصان مصور سازی دادهها، طراحی تجربه و رابط کاربری و اقتصاددانان رفتاری، همه میتوانند ایفاء نقش نموده و میتوانند گردش کار، ابزار دیجیتال و فرآیندهای تصمیمگیری را دوباره شکلدهی کنند.
بانکها همچنین باید “تلاش و سرمایه”خود را برای تکمیل “آخرین نقطه عطف” بکار ببرند. شرکتهایی که در مرحله بلوغ تحلیل هستند معمولاً تا نیمی از سرمایه را صرف درونیسازی “تصمیمگیری در فرآیندها” و “تعریف جریانکار”، “قابلیتهای تیم” و “تحویلموثر”میکنند. بانکها میتوانند چالشهای اصلی تطبیق با تحلیل را از طریق ارائه بینشهایی برخط عملیاتی به کارکنان خط مقدم، ایجاد KPIsشهودی و اطمینان از حرکت مالکان کسب وکار “از ایده به سمت اجرا”، بر طرف نمایند.
از نظر عملیاتی، مدیران باید پیچیدگیهای مربوط به تحلیل را در بین فعالیتها قراردهند. مثلاً آیا بانکها از منطق روشمند برای ترسیم پیشنهاد محصول به بخشهای اصلی مشتریان پیروی میکنند یا از روشهای پیچیده یادگیری ماشین برای هدفگذاری محصول پیشنهادی به خرده بخشها کمک میگیرند یا کارکنان خط مقدم و نمایندگان مراکز تماس(call-center agents ) نیازی به آگاهی از فنآوری زیرساختی هنگام ارائه بهترین اقدام بعدی {خود به مشتری} ندارند.
دارایی های تحلیل پیشرفتهی تیم ها را برای اندازه های بزرگ توسعه دهید:
بانکها رویکردهای متفاوتی را برای تعیین تیمهای تحلیل خود دنبال میکنند. چهل درصد بانکها رویکردی ترکیبی با تمرکز بر نبوغ CEOها را دنبال میکنند که راهکارهایی برای سراسر بانک و متوازن کردن تلاشهای مرتبط با تحلیل درون واحدهای کسب و کار ارائه میدهد. یکچهارم رویکردی غیرمتمرکز و مابقی هم رویکردی متمرکز اتخاذ می کنند.
رویکرد غیرمتمرکز زمانی موثر است که نیاز به نزدیک شدن به واحد کسب و کار برای القاء(تزریق) تخصص و “هدایت برای انطباق” وجود داشته باشد و همینطور زمانی که اولویت کمتری برای اختصاص به مقیاس پذیری سریع و پیوسته بین واحدهای تجاری وجود داشته باشد. تمرکز برای سازمانهایی مناسب است که سفر استقرار نظام تحلیل را آغاز کرده و در پی ایجاد قابلیتهای گروهی و خطمشی و زبان منسجم هستند. حالت ترکیبی با CEO جهت استراتژی را مشخص میکند، از آخرین روشهای پیشرفته آگاه میماند و سازمان را به سمت فرهنگ چابک هدایت می کند.
گام های بعدی:
بانکها باید متمرکز بر ساختن قابلیتهای تحلیل پیشرفته برای جذب فرصتهای تحولی و ارتباط با فروشندگان ثالث(third-party-vendor) که بانکها را توانمند در اهرمکردن داشتههای موجود میکند باشند و همچنین بر زیرساختها تمرکز کنند. این تلاشها با مراکز عالی(centers of excellence/COE) مهندسی شده برای بهرهگیری از یوزکیسهای موفق آغاز میشود. برپایهی این شرایط و استفاده از موفقیتهای سریع، پیشنیاز ساختن سازمان دادهمحوراست.
رویکردی اثبات شده در طراحی اجزاء اصلی برای COE عبارت است از شناسایی فرصتهای تأثیرگذار، ایجاد خطوط گزارشومالکیت، استخدام و آموزش، توسعه مدل تحلیل و ساختن قابلیتهای تحلیلی در سطح سازمان
سرمایه گذاری روی نقشهای تحلیلی:
بانک{های حاضر در این تحقیق} برای تحلیل، استعداد ندارند. تعداد کمی از مدیران، نفرات دقیق متخصصان داده و دانشمندان علوم داده، مهندسان و معماران و همینطور ارائهکنندگان و مالکان درون سازمان خود را میدانند یا میتوانند نقش آنها را تعریف کنند، از این رو جای تعجب ندارد که 80درصد بانکهای مورد بررسی جذب نخبههای تحلیل را دشوار میپندارند.
سازمانها نیازمند مهارتهای گوناگون و نقشهای به درستی تعریف شده و روشهای عملیاتی هستند تا بتوانند کسب و کار، تحلیل و فنآوری را دور هم جمع کنند. یافتههای ما نشان میدهد که ذینفعان معتقدند تنها 20درصد بانکها به تحلیل توجه بایسته دارند و فقط 14درصد گزارش دادهاند که به تیمهای داده، معماران و مهندسان مسئولیتهای روشنی داده شده است.
صرفنظر از ساختارسازمانی، بانکها بر تبیین نقش حیاتی مترجمان و سفیران که توجیه کننده اثربخشی تحلیل در مشکلات سازمانی هستند، کم تأکید دارند.
مترجمان عموماً با مهندسان داده و متخصصان داده هماهنگ میشوند تا راهنمای شده و مشکلات کسب و کار را به “زبانی قابل درک” توضیح دهند و بعد از آن اطمینان ایجاد کنند بینشهای اجرایی و تصمیمات واحدهای کسب و کار یکپارچه شدهاند. این گروه معمولاً از واحدهای تجاری تأمین میشوند و اجازه دارند به گسترش آگاهی از تحلیل اقدام نمایند به ویژه در سازمانها و کسب و کارهایی که سوادداده در آنها نقش پررنگتراست.
گام های بعدی:
بانکها نیازمند سرمایهگذاری در تحلیل، گسترش استخدام و رقابت با شرکتهای فنآوری برای جذب استعدادهای حوزه مترجم، کارشناس داده و مهندسان هستند. آنهایی که دست آوردهای خوبی دارند بر روی نخبههای تحلیل تمرکز کرده و حمایت از تحلیل را در تمام واحدهای بانک برقرار میکنند(همانند بازاریابی، ریسک، منابع انسانی، فن آوری و عملیات)
بانکها باید برنامههای آموزشی ترتیب داده یا برنامههای موجود را توسعه دهند تا از این رهگذر درک از تحلیل در تمام لایههای مدیریت ارشد، رهبران تیم کسب و کار و حتی کارکنان غیرمرتبط گسترش یابد. چندین بانک بزرگ اروپایی، تسلط بر تحلیل را نه تنها برای مدیران اجرایی بلکه برای تمام ردههای مدیریت الزامی کردهاند. به طور معمول ارتقاء به این دانشها دو سال و بیشتر زمان میبرد.
بانکها، همچنین باید دامنه و موارد تحت اقدام را افزایش دهند، ذینفع بیشتری را درگیر کنند و با فلسفه شکست سریع پیروزی سریع تطبیق پیدا کنند([1]FAIL FAST, WIN FAST)
اکثر بانکهای مورد بررسی به طور متوسط 20درصد سرمایهگذاری خود بر روی تحلیل را برای سه سال آینده افزایش دادهاند و تا سه برابر تیمهای “تحلیل و مترجم” را افزایش دادهاند.
انقلاب کاربری را فعال کنید:
گردآوری و امنیت داده، اولویت اصلی بانکهای مورد بررسی است. بیش از نیمی از آنها وجود ساماندهیهایی برای امنیت داده، حریم خصوصی و کنترل تطبیق دارند. با این وجود تنها یکسوم آنها داده با کیفیت لازم برای تحلیل دارند.
علاوه بر این تلاش بانکها در حوزه تحلیل بیش از ایجاد ارزش استراتژیک، متمرکز بر اجابت الزامات نظارتی بوده است. تعداد کمی از این گروه راهبرد حوزه دادهای دارند که از تلاشهای گسترده تحلیلی حمایت میکنند و اندکی از آنها، دسترسی آسان به اطلاعات را برای کارکنان فراهم می کنند.
با این حال، به دلیل آگاهی که دارند، راهکارهای تحلیل خود را آغاز کردهاند. تجهیزات و ابزار پیشرفته تحلیل گران قیمت و متخصصان خود را آماده و تحویل {واحدهای ذی ربط} دادهاند. اما موضوع استقرار و پیچیدگیهای آن وجود دارد. بیشتر بانکهایی که مطالعه کردهایم بر مدلهای توصیفی و پیشبینیپذیر ساده تکیه دارند.
تکنیکهای پیچیدهتر، مانند تحلیل های بلادرنگ مربوط به یادگیری ماشین، در گامهای اولیه هستند.
گام های بعدی:
بانکها باید فرآیندهای مدیریت دادهای خود را برای اطمینان از گردآوری مقدار کافی، در دسترس و اقدام پذیر برنامهریزی کنند. مخازن دادههای مرکزی(Central data repositories) (برای مثال data lakes) که دارای اطلاعات اولیه جامع در مورد تراکنشهای مشتری هستند، میتوانند مبنا قرارگیرند، اما مدیریت باید متوجه دادههای که ساختار دقیق ندارند همانند گزارش مراکز تماس باشد.
همچنین، بینشهای ارزشمندی را میتوان از اطلاعاتی که از بیرون سازمان، از سمت دولت، بنگاههای تجاری، شرکتهای صنعتی و … به اشتراک گذاشته میشود کسب کرد. همچنین تا حدی که امنیت دادهها تضمین گردد، باید حق دسترسی برای استفاده آزاد فراهم شود.
رهبران تحلیل باید طیفی از ابزار برای فراخوان کردن داشته باشید.؛ مهمتر از آن باید بتوانند آن را در دل کسب و کار ببرند. بانکهای خطمقدم در تحلیل، روشی برای توسعه مدلها، تفسیر دادهها و به کارگیری قابلیتهای جدید برای ایجاد بینشهای بیدرنگ کسب و کار دارند.
این رهبران(بانکهای حاضر در تحقیق) پیوسته نتایج طیف وسیعی از مدلها را رتبهبندی و پیادهسازی میکنند. برای بانکها، تحلیل پیشرفته، به جای عملکردی مستقل، باید قابلیتی توسعهیافته باشد؛ موفقیت در این زمینه مستلزم آن است که بانکها ابزارها، سکوها و روشها را بازنگری کنند. برای پشتیبانی از این تغییر نگاه، بانکهای جلودار در این تحقیق در حال ایجاد کشش از سوی کاربران با دانشکدههای داخلی برجسته هستند. این برنامهها سواد تحلیل را برای همه کارکنان مورد توجه قرارداده و لمسپذیری و اجرایی بودن یوزکیسها را به سازمان القا میکند.
مککینزی پیشبینی میکند که شدت یافتن تحلیل منجر به افزایش درآمد سالانه تا یک تریلیون دلار در صنعت بانکداری جهان میشود. این مزایا وسیع است اما یک سوم آن ناشی از کاهش تقلب و حدود 20درصد هم از قیمت گذاری و تبلیغات آگاهانه است. برای درک این مزایا، بانکها باید به تاریخچه طولانی خود در استفاده از دادهها برای تبدیل شدن به رهبران تحلیل استفاده کنند.
[1]جوهره شکست سریع پیروزی سریع این است که تیم ها به سرعت از هر شکست یاد می گیرند و آن یادگیری از به سرعت در مورد بعدی به کار می برند. این امر یادگیری مستمر و بهبود را تسهیل می کند که منجر به موفقیت های سریع تر می شود. ارائه تکرارهای محصول در چرخه های سرعتی کوتاه، ارزش را سریعتر به مشاغل ارائه می کند.