قرین کردن عاشقی و بازاریابی ، شاید اغراق زمخت و تعبیر نامأنوسی باشد ؛ کسی که قرار است کالائی را به حیله های گوناگون بفروشد؛ عاشق چه باشد و چگونه عاشقی کند؛ فنون و ابزار گوناگون از علم عصب شناسی تا هوش مصنوعی، همه یوز، و شیر و پلنگی می نمایند که در پی مشتری دوانند!
اما رکن اساسی بازاریابی عشق به خریدار است،چرا؟
– انسانی که عصبی نیست و تحمل گفتگوی قانع کننده با مردم را دارد …
– کسی که روابط خوبی با کودکان دارد
– کسی که نگاه مثبتی به زندگی دارد….
– کسی که نظم زندگیش در سخت ترین شرایط حفظ می شود…
– کسی که نوع دوست است…
– کسی که طبیعت را حین ساختن دوست دارد….
– کسی که سرنوشت خریدار برایش مهم است…
– کسی که قبل از مذاکره گفتگو با انسان ها برایش مهم است..
پس او روال زندگی یک عاشق را دارد.
برای او فروش همانند نواختن قانون، سنتور، تار و سه تار التیام بخش است، حس انسان بودن و در اجتماع بودن است…
راز تداوم هر فعالیت انسانی در پیوند آن با قواعد فطری و خدائی نهفته است؛ بدون عشق ورزیدن به مشتری و اهمیت دادن به سرنوشت او نمی توان امیدی به عاقبت کشت و کار داشت….
نظری به این صفحات داشته باشید؛ ساده ولی رسا هستند.
https://www.quora.com/Why-do-you-love-marketing
https://www.hipcatsociety.com/blog/marketing-with-love/
منبع عکس