این یادداشت از صفحه زیر با عنوان fail fast and win fast برداشت و ترجمه شد:
https://www.vthink.com.au/single-post/2017/08/20/fail-fast-and-win-fast
یکی از کج فهمی ها و برداشت های نادرست در حوزه تجارت و چابکی که تبدیل به کلیشه شده است برداشت از عبارت “سریع شکست بخور!” است. این یادداشت در پی ارائه بینش متفاوتی از قضیه است.
ما به شکلی در زندگی باور گرفته ایم که شکست بد است؛ ریشه این استنباط تفکر ساده انگارانه جامعه است که اگر پیروزی خوب است پس شکست باید بد باشد{ البته که برای به تعریف درآمدن برخی مفاهیم این قاعده ای عام است؛ همانند اینکه در خست سخاوت شناخته می شود- البته که بحث زیاد است} بنابراین باید از شکست پرهیز کرد که البته ماهیت شکست در فعالیت های ورزشی، انتخابات و سایر زمینه های مشابه است. در این قبیل حوزه های شکست بهره ای ندارد. با این حال و احوال اگر شکست بد است، با باورعوامانه شکست سریعتر، بدتر است. باور کلیشه ای دیگر در زمینه موفقیت و شکست؛ تهییج به تسلیم نشدن و تلاش مداوم است. این دست دیدگاه های رایج، فرض غلطی از این باور است که می توان از شکست گریخت. این دیدگاه ها از وجوه زمان و هزینه سکشت چشم پوشی می کنند. این مفهوم البته نه برای همکاری که برای رقابت می تواند منطق قابل دفاعی باشد.
در رویکرد سامانه ای، شکست سریع می تواند “برون داد” خوبی برداشت گردد. سازوکار شکست سریع معمولاً برای توقف عمکلرد معمول(نرمال) پی ریزی می شود تا تداوم فرآیندی که معیوب است. فرض رویکرد سیستمی این است که اجزاء و سیستم فناپذیرند حال اگر شکست گریز ناپذیر است پس چرا زودتر شکست رخ ندهد؟ از این دیدگاه، همچنین بهتر اینکه جزء یا اجزاء ناکارآمدی خود را نشان دهند به جای آنکه کل سیستم دچار فروپاشی شود. از نگاه فرآیند شکست در مراحل آغازین بهتر از شکست در مراحل بالاتر است. بیایید این مفهوم را در فرآیند توسعه هر محصول اع از نرم افزار، الکترونیک، خودرو، هواپشما و … مطابق نمودار زیر بررسی کنیم.
رویکردهای فاز بندی شده عموماً از میان مراحل استانداردی شامل نیازسنجی، طراحی و توسعه، آزمایش و استقرار(تولید) می گذرند. این چارچوب معمولاً برخلاف رویکرد چابک، پیاپی هستند. علت شکست می تواند مربوط به از دست رفتن الزامات، مشخصات غلط، طراحی اشتباه، نقص یا باگ، یکپارچگی کم مایه و غیره باشد. نمونه های زیادی وجود دارد که با گذشت زمان، هزینه شکست به شکل تصادعدی بالا می رود؛ {پیداست که} هزینه اقلام کلیدی از دست رفته در مراحل آغازین توسعه محصول در مقام مقایسه با هزینه های {پخش شدن نقص} در مراحل بعدی به نسبت کمتر است. هزینه رفع نقصی که در مراحل آزمایشی شناسایی می شود به دلیل ضرورت تغییر در محصول می تواند بسیار گران تمام شود. همینطور این هزینه ها بسته به نوع محصول متفاوت هستند. برای نمونه، هزینه شکست محصولی در حوزه مراقبت های بهداشتی، در صورتی که در زمان تولید رخ دهد، نجومی خواهد شد. نمونه هایی فراوانی از فرخوان شرکت ها برایمحصولات معویب وجوود دارد{که شاید مهمترین آن ها صنایع خودرویی باشد}
مهم این است که چالش ایجاد توازن بین توسعه بدون عیب و نقص را با فشارهای زمانی برای عرضه محصول در بازار را تشخیص دهیم. این توازن ناظر بر یک بده-بستان هزینه ای بین هزینه از دست دادن فرصت بازار یا هزینه شکست چرخه توسعه است. نگاه “سریع شکست بخور” تلاش می کند خطا را در مراحل نخست فرآیندها شناسایی کند و هزینه شکست را کمینه نماید. با گمان نزدیک رابطه بین هزینه رفع مشکل و مرحله ای مشکل شناسایی می شود از رابطه زیر قابل برآرود است:
اگر هزینه شکست در مراحله الزمات باشد= 1
هزینه شکست در مرحله طراحی و توسعه=4
هزینه شکست در مرحله آزمایش= 16
هزینه شکست در مرحله تولید=256
شکست سریع هزینه بسیار کمتری نسبت به شکست تدریجی دارد؛ پیداست که بهترین گزینه عدم شکست خوردن است که خیالی و غیر عملی است.
رویکرد چابک در شکست و پیروزی سریع
رویکرد چابک، بر اساس تجربه، شکست را در مواجهه با ابهام و تغییر امری اجتناب ناپذیر می پذیرد. مضاف بر این، آن را به عنوان فرصتی برای یادگیری و بهبود توسعه می دهد. ماهیت تکرار شونده در شکل زیر نشان داده شده است.
اساس مفهوم چابک تنظیم نیازها در فهرستی از اولویت ها بر اساس ارزشی است که برای کاربر و کسب و کار است. این نیازمندی ها در چرخه های کوتاه موسوم به اسپرنگ(springs) کار می کنند. تمرکز تیم ها، تکمیل کارها برای مجموعه کوچکی از نیازهاست. تا آنجا که ممکن باشد هدف تیم چابک، ارائه ویژگی های قابل استفاده نرم افزار در هر تکرار است. این بدان معنی است که آن ها در هر اسپرینت با عملکردهای طراحی، توسعه و آزمایش برای مجموعه ای کوچکتر از نیازهایی کل درگیر می شوند. هدف این است که محصول را به سرعت و در جریانی پیوسته از طریق برقراری ویژگی هایی حداقلی اما قابل بهره برداری به محصولی کامل برسانند. این شیوه از رویکرد سنتی که عادت به تکمیل تمام کارهایی طراحی برای تمام نیازها داشت، زاویه گرفته است؛ در رویکرد اخیر تمام فعالیت های توسعه پیش از آزمایش سراسری محصول، تکمیل می شود. این رویکرد موجب پدیدار شدن شکست به شکل خزنده و در نتیجه ورود هزینه به شکل هنگفت می شود.
بنابراین، رویکرد چابک، به شکل قابل توجهی هزینه شکست را با استقرار چرخه های کوتاه یک تا دو هفته ای کاهش می دهد. تیم ها به چابکی از هر شکست می آموزند و یادگیری جدید را در چرخه بعدی به کار می برند. این کار یادگیری و بهبود مستمر را روان کرده که منتهی به موفقیت سریع تر می گردد. ارائه محصول در چرخه های کوتاه، ارزش را سریتعر به کسب و کار منتقل می کند؛ این جوهره شکست سریع و برنده شدن سریع است.
محمود مزینانی